گفتوگو با کارشناس فوریتهای پزشکی که بین اعتراضکنندگان سیرجان رفت تا به مجروح کمک کند:
تا پای جان برای نجات مصدوم
گروه حوادث
در جلسه شورای اداری فرماندار سیرجان با ذکر نام دو نفر از پرسنل اورژانس، از شجاعت آنان در اعتراضهای جمعهشب هفته گذشته تقدیر کرد. در اعتراضهای جمعهشب ناگهان یک خودروی اورژانس یکه و تنها بین جمعیت رفت و ده دقیقه بعد با شیشههای شکسته و یک نفر مجروح بیرون آمد. پوریا قاسمینژاد و خداداد بهرامی خطر را به جان خریدند تا جان یک نفر را نجات دهند. با پوریا قاسمینژاد کارشناس فوریتهای پزشکی که آن شب در خودرو اورژانس بود گفتوگو کردیم.
چند سال دارید؟
متولد سال 1371 هستم.
چند سال است که در اورژانس مشغول به کار هستید؟
دو سال است که در مرکز فوریتهای پزشکی سیرجان مشغول به کار هستم.
در جلسه شواری اداری از شما و همکارتان به دلیل حضور در اعتراضها اسم بردند و از شجاعتتان تقدیر کردند. توضیح می دهید آن شب چه اتفاقی افتاد.
من و آقای خداداد بهرامی آن شب شیفت بودیم. ماموریتی تحت عنوان مجروح شدن یک نفر در اعتراضات به ما اعلام شد. میدانستیم که منطقه ناامن است اما پس از کسب تکلیف تصمیم گرفتیم که خطر کنیم و برای نجات جان یک فرد به محل حادثه برویم. در پروتکل اورژانس آمده جایی که صحنه امن نباشد میتوانیم نرویم. ولی ما برای انسانیت و وجدان کاری رفتیم.
ساعت چند بود که به آنجا رفتید؟
حدود ده و نیم تا یازده بود. بین محل اورژانس ما تا اعتراضها فاصله زیادی نبود. همهی مسیرها بسته بود و ما مجبور شدیم از کوچهها و مسیرهای غیراصلی برویم. بلافاصله به منطقه رسیدیم و وارد صحنه شدیم. از سوی تعدادی افراد ناشناس که سر و صورتشان بسته بود، مورد حمله قرار گرفتیم. آجر توی شیشه میزدند. بدون اینکه چیزی بگویند ریختند سرمان. جلوتر رفتیم و سر صحنه رسیدیم و مصدوم را دیدیم. یک عده سنگ میزدند و یک عده هم واقعا کمکمان میکردند.
پیاده هم شدید؟
بله در آن وضعیت که دورمان چند صد نفر آدم بود از ماشین پیاده شدیم. همکارم داد زد ما برای جان شما آمدیم، چرا این کار را میکنید. جان مصدوم در خطر است. ما برای کار دیگری نیامدیم. چند نفر آدم خوب و وجداندار هم بود جو را کمی آرام کردیم. البته وقتی پیاده شدیم چند نفر هلمان دادند و مشت و لگد میزدند.
شما چه میکردید؟
هیچکاری از دستمان ساخته نبود. من آن لحظه فاتحه خودم را خواندم. هیچکس نبود و کسی را نمیشناختیم، خیلی وحشتناک بود. ما با کمک مردم مصدوم را روی برانکارد گذاشتیم و به آمبولانس انتقال دادیم. جو متشنج بود. پانسمان و کنترل خونریزی را انجام دادیم، رگگیری کردیم و سرم وصل کردیم. داشتیم کارهایش را انجام میدادیم و عدهای سنگ به سمتمان میزدند. به هر بدبختیای که بود حرکت کردیم. به محض حرکت، بیشتر به سویمان سنگ زدند و تمام شیشههای آمبولانس را پایین ریختند. آقای بهرامی که تکنسین فوریتهای پزشکی و راننده ماشین اورژانس بود از ترس اینکه سنگ به سرش بخورد با یک دست جلو صورتش را گرفته بود و با یک دست رانندگی میکرد. من نگاه میکردم و دیدم عدهای با جدول مسیر را بسته بودند ولی همکارم متوجه نشد. گفتم مواظب باش. ما ایستادیم خوشبختانه یک نفر مسیر را باز کرد ولی بقیه با چوب و سنگ به ما میزدند. به هر حال نظر لطف خدا بود که بالاخره جان سالم به در بردیم و مصدوم را به بیمارستان رساندیم. بدنه آمبولانس سوراخ سوراخ شده بود. نمیدانم با چی زده بودند.
ماموریت چقدر زمان برد؟
حدود ده دقیقه
بلندگو نداشتید؟
چرا داشتیم. من توی بلندگو گفتم که ما برای نجات جان مصدوم آمدیم لطفا به آمبولانس راه بدهید ولی راه نمیدادند.
نیروی انتظامی حضور نداشت؟
نه نبود.
در این حادثه صدمه جدی ندیدید؟
نه خدا را شکر. مشت و لگد خوردیم و جراحتهای سطحی برداشتیم ولی شکستگی نداشتیم.
کلا در ماموریتهای شما چقدر خطر وجود دارد؟
اگر مصدوم یا مجروح بدحال باشد مرکز پیام کد اعلام میکند که باید خودمان را سریع برسانیم. در این حالت ما باید خطر کنیم. از چراغ قرمز عبور کنیم، سبقت بگیریم و با سرعت بالاتر برویم تا بتوانیم به یک نفر خدمت کنیم.
شده که اتفاقی هم برایتان بیافتد؟
بله بارها در حین ماموریت تصادف شده است.
در دعواها و یا حادثههای ناگوار به شما تعرض نمیشود؟
بله این گونه موارد هم داریم. به صحنه رفتهایم و به علت عصبانیت یا اینکه فرد حالش دست خودش نیست کلی حرف به ما زده و قصد دعوا داشته است و یا حمله کرده و به آمبولانس آسیب رسانده است. از نظر قانونی هم ما پیگیر این موارد میشویم.
تقاضایتان از مردم چیست؟
ما برای مردم خدمت میکنیم. درخواست من این است که در ترافیک وقتی میبینند آمبولانس میآید و آژیر و آلارم ما روشن است، به ما راه بدهند. ما حتما یک بیمار بدحال داریم و یا به سمت حادثه میرویم و میخواهیم جان یک نفر را نجات بدهیم. من عاجزانه از مردم تقاضا میکنم به آمبولانس راه بدهند فکر کنند شاید کسی را که نجات میدهیم از اعضای خانواده خودشان باشد. در مواردی هم که شلوغ است، مردم خونسردی خودشان را حفظ کنند و بگذارند ما به نحو احسن کارمان را انجام دهیم. هدف ما جز خدمترسانی به مردم نیست. من معتقدم اینهایی که به ما آسیب زدند از بدنه مردم نبودند. حتی اگر مردم تحت تاثیر جو قرار گرفتهاند، باید خودشان را کنترل کنند. حتی در بدترین جای دنیا و جنگ هم به آمبولانس راه میدهند. شاید این مصدوم برادر، خواهر و قوم همان افراد باشد.
شما در اورژانس با چه مشکلاتی مواجه هستید؟
همکاری با اورژانس باید فرهنگسازی شود. فردی زنگ میزند وارد نیستند یک نبض چک کند و یا نمیتواند شرح حال بدهد و به ما شرح حال اشتباه میدهد. خواهشم این است که شرح حال درست بدهند. برخی برای اینکه حتما آمبولانس بیاید میگویند مریض بیهوش است و هر چه صدا میزنم جواب نمیدهد. اتفاق واقعی را شرح دهد تا ما بتوانیم بهترین خدمات را در کمترین زمان بدهیم.
هنوز هم مزاحمت برای اورژانس وجود دارد؟
بله متاسفانه. مثلا تماس میگیرند و ما میرویم و میبینیم اتفاقی نیفتاده. یک ماموریت کاذب میتواند جان یک نفر را به خطر بیندازد. شاید همان لحظه فردی نارسایی قلبی داشته باشد و ما حضور نداشته باشیم و امکان دارد باعث مرگ آن فرد شود. برای اورژانس ثانیهها مهم است.
حرفی اگر مانده بفرمایید.
من معتقدم تنها راه نجات ما و کشور در چنین آشوبهایی پیروی از رهبری است.