گفتوگو با سیدمحمدعلی گلابزاده مدیر مرکز کرمانشناسی؛
خوشنویسی خوابم را ربود، رهایش کردم
مرکز کرمانشناسی صاحب هیچگونه ردیف و اعتبار نیست. مراکز زیادی نمونه مرکز کرمانشناسی داشتیم که به رغم اینکه دارای بودجه مشخص بودند نتوانستند به کار خودشان ادامه دهند
محمد غیوری
تألیف بیش از ۳۰ جلد و انتشار بیش از ۳۰۰ جلد کتاب در مورد تاریخ و فرهنگ کرمان و انجام انبوهی از کارهای فرهنگی در چنین وادیای کافیست که فردی را در جرگه فرهیختگان و نامآوران کرمان بدانیم.
صحبت از سیدمحمدعلی گلابزاده, مدیر توانمند مرکز کرمانشناسی است. نویسنده، مورّخ، شاعر و خطاطی که عمری را با عشق و دلبستگی به ترویج و نشر تاریخ، فرهنگ و هنر کرمان همت گماشته است. استاد گلابزاده در ماههای اخیر دوبار مهمان سیرجانیها بوده است. بار اول در جشنواره فرهنگی سیرجان و برای نقد کتاب تاریخ و فرهنگ بلورد در و بار دوم جهت افتتاح رسمی مرکز سیرجانشناسی. این گفتوگو در شبی که ایشان مهمان جشنواره فرهنگی گلگهر بودند انجام شده و اگر مراعات خستگی راه و سفر ایشان نبود میتوانست بسیار مفصلتر و جذابتر باشد. پنج شنبه گذشته آیین تجلیل و نکوداشت وی با حضور انبوهی از چهرههای فرهنگی در کرمان برگزار شد و بهانه انتشار این گفتوگو را فراهم آورد.
ایده تاسیس مرکز کرمانشناسی چگونه شکل گرفت؟
دو رویداد موجب شکلگیری مرکز کرمانشناسی شد. یکی اینکه خانمی بود به نام خانم فاطمه جهانگرد که خدا رحمت کند ایشان را. ایشان دبیر دبیرستانهای کرمان و از شاعران خوشذوق کرمان بود. یک روز برای من دردِدل میکرد که از دانشآموزانم پرسیدم؛ شما این بهمنیار را که یکی از خیابانهای اصلی کرمان به نام ایشان هست را میشناسید؟ هر کسی چیزی گفته بود و در آخر هم کسی ایشان را نمیشناخته است. ایشان بسیار متاسف شده بود که چرا دانشآموزان یک دبیرستان نباید شخصیت ارزشمندی همچون بهمنیار را بشناسند. دوم اینکه مرحوم دکتر فرجاد که یک جامعهشناس بود در حدود سالهای 65 که بنده مدیرکل دفتر اجتماعی استانداری کرمان بودم به اتفاق آقای دکتر حسین احدی که هر دو از اساتید دانشگاه بودند آمدند پیش من و عنوان کردند که ما طرح تحقیقی را تهیه کردیم و میخواهیم این طرح را اجرا کنیم و موضوع آن نیز «علل خمودگی مردم کرمان» است. بنده کلی تعجب کردم که چرا باید این همه برجستگیهای مردم کرمان نادیده گرفته شود و به چنین ضعفی که شاید هم حقیقی نباشد، پرداخته شود. بنده گفتم اجازه دهید موضوع را با آقای استاندار هم مطرح کنیم تا ببینیم نظر ایشان چیست. استاندار وقت آقای مرعشی بود. بنده به ایشان مراجعه کردم و طرح را مطرح کردم. ایشان هم بسیار برآشفته شدند. بسیار عصبانی شدند. گفتند: چه کسی چنین طرحی را تهیه کرده؟ اصلا چه کسی گفته مردم کرمان خمودگی دارند؟ مردمی که یک چهارم باغهای کشور را اداره میکنند، مردمی که این همه معدن و واحدهای صنعتی را اداره میکنند، چطور میتوانند دچار خمودگی باشند؟ بعد ایشان پیشنهاد کردند که دنبال طرحی باشید که بتوانید سرافرازیها و توانمندیهای کرمان و مردمانش را بشناسانید. همین دو قضیه باعث شد که ما مرکز کرمانشناسی را راه بیاندازیم. شروع کار هم از یک اتاقک کوچکی بود در کارخانه ریسندگی در خیابان خورشید.
پس نقش شما در راهاندازی مرکز کرمانشناسی در غالب شخصیت حقوقی شما بود؟
بنده از سنین نوجوانی دلبستگی زیادی به تاریخ کرمان داشتم. بنده از اولین روزهای انقلاب به مدت سی سال نویسنده برنامههای صبح رادیو کرمان بودم و معمولا جنس مطالب عمدتا مربوط به استان کرمان و تاریخ کرمان بود و تمام سعی بنده در جهت آشنایی مردم با تاریخ و فرهنگ کرمان بود. بنده به تاثیر از استاد باستانی پاریزی علاقه زیادی به تاریخ و فرهنگ کرمان دارم.
نقش استاد باستانیپاریزی در معرفی تاریخ و فرهنگ کرمان بسیار پررنگ است. همکاری ایشان با مرکز کرمانشناسی به چه صورت بود؟
وقتی مرکز کرمانشناسی را تشکیل دادیم، قرار شد این مرکز یک هیات شورای عالی داشته باشد و مرحوم دکتر باستانیپاریزی نیز عضو این شورا بودند. سایر شخصیتهای برجسته فرهنگی کرمان نظیر مرحوم دکتر روحالامینی، مرحوم دکتر فرزام، آقایان مرادیکرمانی، دعایی و حجتی نیز بودند.
در مورد سازمان اسناد ملی منطقه جنوب شرق صحبت کنیم که در واقع از دل مرکز کرمانشناسی بیرون آمده است.
یکی از کارهای برنامهریزی شدهی شورای عالی کرمانشناسی دنبال کردن مسایل اسنادی بود. روزی به ما اعلام کردند که در زیرزمین یک خانه مخروبه در یکی از محلات قدیمی کرمان چند گونی کاغذ پاره است.با یکی از دوستان رفتیم آنجا و ماسکی به صورت زدیم و دستمالی دور سر بستیم و شروع کردیم به بررسی این کاغذها.توی این گونیها چه اسناد ارزشمندی که به دست نیاوردیم. پیشنهاد مرکز اسناد ملی جنوبشرق را در شورای عالی مطرح کردیم. اون موقع رییس سازمان اسناد ملی مرحوم عباسی بود و ایشان بسیار استقبال کردند و قول همکاری دادند. 4 میلیون برگ سند به ما داده شد. تعداد زیادی طبقهبندی شد، تعدادی در حال طبقهبندی شدن است. قریب شش میلیون برگ سند را ما تحویل دادیم. کتابخانهای درست کردیم که این کتابخانه در مرکز اسناد ملی موجود است. ساختمانی نیز از وزارت کشاورزی تحویل گرفتیم که مشترکا مورد استفاده مرکز کرمانشناسی و سازمان اسناد ملی جنوبشرق قرار میگیرد.
مرکز کرمانشناسی بودجه دولتی هم دارد؟
مرکز کرمانشناسی صاحب هیچگونه ردیف و اعتبار نیست.مراکز زیادی نمونه مرکز کرمانشناسی داشتیم که به رغم اینکه دارای بودجه مشخص بودند نتوانستند به کار خودشان ادامه دهند.
در واقع بقیه از مرکز کرمانشناسی ایده گرفتند و تشکیل شدند.
بله. مرکزکرمانشناسی اولین بود. بعد از ما مرکز فارسشناسی بود که آقای کوروش کمالیسروستانی مسئولیت آن را بر عهده داشت و بعد مرکز یزدشناسی و بقیه مراکز. نکته دیگر این که مرکز ایرانشناسی نیز نشات گرفته از مرکز کرمانشناسی بود. در یکی از جلسات شورای عالی کرمانشناسی دکتر حبیبی مهمان ما بود. وقتی ایشان فعالیتهای وسیع و گسترده مرکز کرمانشناسی را دیدند عنوان کردند که بهتر است این چنین فعالیتهایی را گستره وسیعتری برایش قایل شویم و بنیاد ایرانشناسی را راه انداختند. ایرانشناسی چهار سال بعد از کرمانشناسی شروع به کار کرد.
ورود و گسترش فعالیتهای مرکز کرمانشناسی به شهرستانهای استان از چه زمانی صورت گرفت؟
سال 68 اولین همایش کرمانشناسی برگزار شد. انعکاس خبر این همایش به حدی بود که مهمانان خودخواندهای شرکت داشتند و البته مقدمشان برای ما بسیار گرامی بود. منجمله خانم دکتر طباطبایی عروس حضرت امام و آقای دکتر عبدالکریم سروش و تعداد دیگری از شخصیتهای فرهنگی. بعد از این همایش بقیه شهرستانها عنوان کردند که کرمان تنها شهر کرمان نیست.لذا تصمیم گرفتیم یک سال کرمانشناسی را داشته باشیم و یک سال دهه کرمانشناسی و اختصاص هر روز به یکی از ده شهرستان آن وقت استان کرمان. اتفاقا یادم میآید که یکی از پربارترین و مفصلترین برنامههای شهرستانها برنامه سیرجان بود که اگر اشتباه نکنم در زمان مدیریت آقای نیکنفس بر اداره فرهنگ و ارشاد بود.
اگر بخواهیم یک دوره را به عنوان دوره طلایی مرکز کرمانشناسی معرفی کنید چه دورهای است؟
بهترین دوره فعالیت مرکز کرمانشناسی سالهای دهه هفتاد تا اواسط هشتاد بود. یکی از جالبترین برنامههای مرکز در این دوره برگزاری کنکور کرمانشناسی بود که یک سری کتابها و جزواتی توزیع شد و در دوره تابستان این کنکور برگزار شد. در این سی سال قریب 300عنوان کتاب در مورد کرمان چاپ کردیم. خود من توفیق تألیف 30 جلد کتاب را در این مورد داشتم و معتقد هستم هنوز جای کار دارد.
یکی از کتابهای موفق شما کتاب «زن کرمانی،روشنای زندگانی» است. اینکه با وجود انبوه رجال معروف کرمان کتابی در این حوزه تألیف شود بسیار جالب است.
مطلبی از مجدِ خوافی در جایی میخواندم که نوشته بود: زن مخواه مگر کرمانی باشد. اینکه شخص بزرگی چون مجد خوافی که در زمان ترکان خاتون در دانشگاه قبه سبز کرمان تدریس میکرده، این چنین تجلیلی از زن کرمانی میکند من تصمیم گرفتم مقالهای ده،دوازده صفحهای در مورد زن کرمانی بنویسم. وقتی قلم به دست گرفتم و در این جرگه افتادم دانستم وسعت و بزرگی زن کرمانی از یک مقاله بیشتر است. چهار سال روی این کتاب کار کردم و حاصل این کار کتابی 700 صفحهای شد.
از فعالیتهای مرکز که بسیار مورد توجه من قرار گرفت گنجاندن درس تاریخ کرمان در بعضی رشتههای دانشگاهی کرمان بود.در این مورد توضیح دهید.
ما به این فکر افتادیم که بسیاری از ارزشهای ما به ضد ارزش تبدیل شدهاند. مثلا در مقطعی در کرمان وقتی میخواستند به کسی فحش دهند میگفتند: «برو مرتیکه شالباف» یا «برو مرتیکه قالی باف». در حالی که قالیبافی و شالبافی هنر بودند. این موضوع را در جلسه شورای عالی مطرح کردیم.آقای دکتر وحدتی پیشنهاد دادند که در دانشگاه کرمان دانشکده هنر را راه اندازی کنیم. البته کار بسیار سختی بود ولی انجام شد. در ادامه این کار درس 2 واحدی تاریخ کرمان نیز برای آشنایی بیشتر دانشجوها با تاریخ کرمان در مجموعه دروس گنجانده شد. البته مدتی این درس حذف شد ولی قرار است به زودی دوباره تدریس شود.
جدا از نشر و معرفی تاریخ و فرهنگ کرمان، مرکز کرمانشناسی در چه حوزههایی فعالیت داشته و برآیند فعالیتهای این مرکز چه بوده است.
قطعا فعالیتهای مرکز در انحصار حوزه تاریخ و فرهنگ نبوده و از درون و حاشیه برنامههای مرکز فعالیتهای دیگری نیز صورت پذیرفته است. منجمله تاسیس دانشکده هنر. یا اینکه در سال 70 که ما کنگره جهانی خواجو را با دانشگاه شهیدباهنر برگذار کردیم یکی از برکاتش این بود که همراه با دکتر کرباسی ماموریت پیدا کردیم که پیگیر بازسازی مقبره خواجو در شیراز باشیم. آن زمان استاندار فارس آقای دانشمنفرد و شهردار آقای رجا بود که با همکاری ایشان مقبره خواجو بازسازی شد. بازسازی مقبره ناظمالاسلام و عمارت موسیخانی شهربابک نیز از دیگر برکات فعالیتهای کرمانشناسی است. به یاد دارم که در دهه کرمانشناسی که برای یک همایش به شهربابک رفته بودیم آنجا عنوان شد که دختربچهای قرار است شعری در مورد شهربابک بخواند. وقتی آن دختر آمد تحت تاثیر جمعیت نتوانست شعرش را بخواند و حتی فرار کرد. بعد مجددا آن دختر را آوردند و شعرش را خواند و بسیار هم مورد تشویق حضار قرار گرفت. آن دختربچه امروز یکی از مشاهیر شهربابک است. نامش افسر فاضلی است و چند تا از دفترهای شعرش هم توسط انتشارات کرمانشناسی به چاپ رسیده است و یا تولید صدها ساعت برنامه رادیویی و دهها ساعت برنامه تلویزیونی.
در حال حاضر با رادیو کرمان همکاری نمیکنید؟
الان به طور مستقیم همکاری نمیکنم. دلیلش هم مسایلی است که خیلی مناسب نیست عنوان شوند. اما در پشت پرده و به صورت کارشناسی دوستان تماس میگیرند و در خدمتشان هستم. مهم نبوده که مسایل و اطلاعات به نام من و توسط من گفته شود و یا اینکه نقل قول شود. حتی اگر به نام خودشان هم گفته شود مشکلی نیست.آنچه برای بنده مهم است انعکاس تاریخ و فرهنگ کرمان است که محقق شود.
شما انتشارات مرکز کرمانشناسی را نیز اداره میکنید. با توجه به اینکه بخشی از کتابهای منتشر شده توسط مرکز تاریخ خُرد و منطقهای است آیا تا به حال پیش آمده که دست رد به کتابی بزنید که نگاه افراطی قومیتی و ناسیونالیستی داشته باشد.
تا به حال کتابی با چنین ویژگیهایی به پیش ما نیامده است که بخواهیم تصمیم بگیریم منتشر کنیم یا نکنیم اما مواردی پیش آمده که بعد از انتشار کتابی گروهی آمدند و اعتراض کردند و تذکر دادند که نکتهای که در مورد فلان شخص یا طایفه نوشتهاید درست نیست و اینچنین نبوده است. جاهایی که تذکرها بجا بودند قطعا ما اصلاح کردیم و جاهایی هم که نادرست بودند ما تفهیم کردیم که نمیتوان تاریخ را تحریف کرد و باید واقعیتها نوشته شود، حتی اگر به مذاق عدهای هم خوش نیاید.
نظرتان در مورد فعالیتهای تاریخی و فرهنگی سیرجان چیست؟
در جلسه نقد کتاب تاریخ و فرهنگ بلورد عرض کردم که سیرجان یکی از استوانههای تاریخی و فرهنگی کرمان است و این موضوع سخن گزافی نیست. ما برنامههایی در این رابطه داشتیم و از شخصیتهایی که سیرجانی بودند نظیر؛ باستانی پاریزی،طاهره صفارزاده،وثوقی و بختیاری بهرهمند شدیم. اما بنده اعتقادم بر این است که حرف ناگفته و سخن نانوشته در مورد سیرجان بسیار است. منتهی همتی لازم است. امیدوارم مرکز سیرجانشناسی به زودی راهاندازی شود و در این زمینه به صورت مستقل فعالیت کنند. ما هم همهجوره در خدمتشان هستیم که کار پر و پیمانی به انجام رسد.
در حین بازدید از جشنواره فرهنگی سیرجان، متوجه شدم غرفه خوشنویسان سیرجانی توجه شما را بسیار جلب کرد. شما خطاط هستید. از فعالیتهای خوشنویسی خود بگویید.
بنده دارای مدارکی در خوشنویسی هستم و بسیار هم علاقهمند هستم. عادت کرده بودم قبل از اینکه بخوابم خوشنویسی تمرین میکردم. پیش خود میگفتم یکی دو صفحه تمرین میکنم و میخوابم. اما مشکل اینجا بود که سحرگاه زمانی به خود میآمدم که ساعتها وقت خواب خود را صرف خوشنویسی کرده بودم. خوشنویسی خواب را از من ربوده بود، زندگیام را مختل کرده بود، رهایش کردم.