وقتی همه خوابند...
ابوذر خواجویینسب
هر ازگاهی که صدای اعتراضِ کارگران معادنِ مس چهارگنبد را میشنوم، یاد این نوشتهی برتولت برشت میافتم: از کارگری در محضر دادگاه پرسیدند مایل است به روش دنیوی سوگند بخورد یا به روش کلیسایی؟ جواب داد: من بیکار هستم. «اصلا در این گفتهاش نشانی از حواسپرتی در میان نبود. او با این جواب خاطرنشان کرد که در وضعیتی به سر میبرد که طرح چنین پرسشهایی و حتا دستور چنین دادگاهی، برایاش پشیزی ارزش ندارد.»
به بهانههای مختلف همان چندرغاز حقوق را برای ماهها از کارگرانِ رنجدیده، دریغ میکنند. و بعد با وقاحتِ تمام، پشت دروغی بزرگ بهنامِ «اشتغالآفرینی» پنهان میشوند تا در روز روشن و با نابود کردن محیطزیستِ منطقه، سودهای کلان بهجیب بزنند. کاش مثل اهالی کوهشاه، صدای مردم چهارگنبد نیز در کوههای این منطقه میپیچید که آهای خانهخرابکنها؛ نه مس میخواهیم و نه آهن، آلاله میخواهیم و آویشن.
وصلهی ناجورِ سمنگان و اصرار بر تکرار یک اشتباه!
حتما تا بهحال شنیدهاید که نامِ قدیم سیرجان، سمنگان بوده. تصوری اشتباه که سبب شده تا نهتنها این نام بر روی تابلوی برخی مغازهها نقش ببندد که حتی شهرکی نیز به اسمِ سمنگان در سیرجان وجود داشته باشد! حالا هم خبر رسیده که قرار است در آیندهای نزدیک، شهری اقماری با جمعیتِ صدهزارنفری و با نامِ سمنگان در سیرجان ساخته شود. اینکه آیا این شهر، مشکل مسکن در سیرجان را حل خواهد کرد و یا هزار و یک معضل جدید به کالبدِ نیمهجان شهر تحمیل خواهد کرد، پرسشی است که در فرصتی دیگر بهآن خواهیم پرداخت.
فعلا به همین بسنده کنیم که آقایانِ مسئول! بهخاطر حفظ هویت این شهر هم که شده، کمی تاریخ را مطالعه کنید تا لااقل بدانید که سمنگان نام ولایتی است در افغانستان امروزی و هیچ ربطی به سیرجان ندارد. کما اینکه به روایت شاهنامه این شهر در مرز ایران و توران قرار داشتهاست. در حدود العالم من المشرق الی المغرب و معجم البلدانِ یاقوت حموی و دیگر مآخذ معتبر نیز به کرات از شهر قدیم سمنگان نام برده شده که در ولایت مزار شریف و در طول تاریخ بر سر یکی از راههای مهمِ بلخ واقع بودهاست.
دکتر محسنپورمختار هم در یادداشتهای سیرجانشناسیاش و در مورد این موضوع نوشته: به نظر میرسد آنچه باعث این اشتباه شده، در کنار رواج داستانهای شاهنامه و مخصوصاً داستان رستم و سهراب، تشابه و اشتراک صوری دو واژه سیرگان و سمنگان در حرف ابتداییشان «س» و پسوند «گان» است. در واقع از ۶ حرف این دو نام ۴ تای آنها یکسان هستند و در محل یکسانی قرار دارند. و به همین دلیل عدهای تصور کردهاند سیرگان همان سمنگان است و خواستهاند برای شهر خودشان جایی هم در شاهنامه پیدا کنند. دیگران هم این پندار را تکرار کردهاند.
در واقع نام کهن سیرجان ظاهراً در اصل، شیرگان shiragaan بوده که به تدریج در پارسی به سیرگان و در متون عربی به شیرجان و در نهایت به سیرجان تبدیل شده است.
حکایتِ طبلهای توخالی...
ظاهرا قرار بود بهزودی فردی غیربومی بر صندلیِ فرماندارِ سیرجان تکیه بزند. چشمِ گروههای سیاسیِ شهر روشن! برای آنها همین که با لابیگری مانع از صدور حکمِ برای گزینهی مورد نظر طرف مقابل شدهاند،کافیاست. استاندار هم برای اینکه هم سیخ اینوریها بسوزد و هم کبابِ آنوریها، ترجیج داده بود از شهری دیگر برای سیرجان، فرماندار انتخاب کند. رقابتِ سیاسی در سیرجان همین قدر بچهگانه و خندهدار است. طبلهای توخالی و دگرهیچ!