گپی با رییس اورژانس اجتماعی پیرامونکودکان افغانستانی
کودکانی بادرآمدهای میلیونی
ناصر صبحی
رییس اورژانس اجتماعی سیرجان میگوید که این روزها با کمتر شدن مراجعات مرتبط با اورژانس اجتماعی، این مرکز بیشتر از قبل به سمت بحثهای مرتبط با کودکان خیابانی رفته است. کودکانی که همه افغانستانی هستند و خانه و خانواده دارند، بنابراین اورژانس اجتماعی نمیتواند آنها را جمعآوری کند. محسن روحالامینی میگوید: «تصمیم گرفتیم به سمت آموزش این کودکان در مواجه با کرونا برویم و در حد بضاعتمان، وسایل بهداشتی مثل مواد شوینده و ماسک در اختیارشان بگذاریم. همچنین در بحث آموزش به شهروندانی که مسایل بهداشتی را رعایت نمیکنند نیز برنامه داریم.»
او میگوید: «البته هر چه به کودکان خیابانی آموزش میدهیم که ماسک بزنند، نمیزنند. اتفاقا در یک مورد رفتیم و تعدادی ماسک بینشان تویع کردیم اما بعد دیدیم ماسک را نزدهاند. گفتیم ماسکها را چکار کردید؟ گفتند که فروختیم.»
روحالامینی هرچند معتقد به جمعآوری کودکان از سطح خیابان است اما میگوید: «در شرایط فعلی به صلاح نیست زیرا به علت تجمع در یک مکان، اگر فردی آلوده باشد، ممکن است ویروس کرونا در میانشان شایع شود.» او مصوبه اسفندماه ستاد مبارزه با کرونای شهرستان، مبنی بر اختصاص یک مدرسه برای جمعآوری و اسکان کودکان را غیرکارشناسی نامید و افزود: «اگر 20 یا 30 نفر را به صورت گروهی در یک مدرسه اسکان دهند، بیماری چقدر میتواند شیوع پیدا کند. جدا از اینکه در مدرسه امکاناتی مثل حمام وجود ندارد یا یکی از مدارس فقط یک دستشویی داشت.»
مسئول اورژانس اجتماعی بین کودکان کار و کودکانی که در سطح خیابان هستند، تفاوت قایل است: «کودک کار کسی است که کار، شغلش است و کار میکند تا زنده بماند. او نه جایی برای زندگی دارد و نه پدر و مادر و در خیابان زندگی میکند اما بچههای افغانستانی، از روی تفریح کار میکنند. آنها نمیتوانند در خانه بمانند و در گروههایی که شامل اقوام است، در سطح خیابان حضور دارند. ما یکبار گروه 15 نفرهای از این کودکان را شناسایی کردیم که همه خواهر و برادر و عموزاده بودند. آنها کار را بین خودشان تقسیم کرده بودند. مثلا تعدادی سر چهارراهها بودند و چند نفرشان توی گیمنت مشغول بازی بودند. یکبار شهرداری تعدادی از این کودکان را تحویل ما داد و ما خانوادهها را خواستیم. مادر یکی از این کودکان به اندازه یک وجب فقط النگو داشت. مادر خیاط بود و پدر هم شاغل. میگفت؛ فرزندشان توی خانه نمیماند و بیرون میرود و کاری هم از دست ما ساخته نیست. یکبار نیز نیروی انتظامی تعدادی از این کودکان را به اسم کودک کار گرفت که از کرمان به سیرجان آمده بودند. آنها خیلی باهوش بودند. میگفتند ما بین بندرعباس، سیرجان، شیراز و کرمان در رفت و آمد هستیم. یکیشان 12، دیگری 14 و آخری بین 15 تا 16 سال سن داشتند. دو برادر بودند و دیگری پسرخالهشان بود. یکی از این برادران گوشیای داشت که بین 3 تا 3 و نیم میلیون تومان قیمتش بود. پسرخاله گفت که من برایش خریدهام و هدیه دادم، اینکه پولی نیست. لباسهاشان کثیف بود اما تمامشان مارک بودند.»
آشکار است که این کودکان درآمد سرشاری دارند. در شرایطی که یک کودک سیرجانی همسن آنها، برای خرید یک ساندویچ چشمش به پول والدینش است، این کودکان افغانی با درآمدهای قابل توجهی که دارند، بینیاز از پول پدر و مادر هستند. میزان زیاد کمکها و دلسوزیهای بیجای مردم باعث شده تا یک درآمد نسبتا مطمئن با میانگینی تقریبا ثابت نصیبشان شود.
روحالامینی میگوید: «آنها با خیال راحت میآیند سر چهارراه و درآمد خوبی هم دارند. یک کودک 14 تا 15 ساله، روزی بین 50 تا 100 و حتا 150 هزار تومان کار میکند و بچههای کوچک 6 یا 7 ساله، تقریبا روزی 20 تا 30 هزار تومان درآمد دارند. این رقمی است که خودشان به ما گفتند»
اگر میانگین درآمد روزانه یک کودک 14 ساله افغان را 100 هزار تومان در نظر بگیریم، آنها ماهی 3 میلیون تومان از خیابانهای سیرجان درآمد دارند؛ یعنی یک کودک 14 ساله، 200 هزار تومان بیشتر از دستمزد تعیین شده دولت در سال 99 برای کارگر عائلهمند، درآمد دارد.
مسئول اورژانس اجتماعی سیرجان معتقد است: «تنها راه، این است که این شغل را برای آنها ناامن کنیم.» اما چگونه؟ او پاسخ میدهد: «وقتی این کار ممنوع شود و نیروی انتظامی یا شهرداری به عنوان متولیان، اجازه انجام کار ندهند و آنها را جمعآوری کنند و این جمعآوری منظم باشد و کودکان تحویل خانواده یا بهزیستی یا نیروی انتظامی شوند، تاثیر میگذارد. به هر حال کاری که این کودکان انجام میدهند، غیرقانونی است. حضور این کودکان به ضرر سیرجان است. وقتی شخصی از سیرجان عبور میکند و آنها را میبیند، میگوید که ببین سیرجان چقدر گدا دارد. میگوید سیرجانیها بچههاشان را در سطح شهر رها کردهاند. من خودم بارها این جملات را شنیدم که میگویند شما که شهر پولداری هستید پس چرا بچههاتان توی خیابانها رها هستند.»
او تاکید دارد: «تکدیگری شغل کاذب و جرم است و شهرداری و نیروی انتظامی باید حداقل به آنها تذکر دهند.»
روحالامینی میگوید اورژانس اجتماعی تنها در حیطه کودکان ایرانی یا کودکان دارای کارت اقامت میتواند اقدامات قانونی را انجام دهد اما در مورد سایر کودکان، بخش اتباع خارجه فرمانداری باید ورود کند. یک بار همکاران ما از بردسیر تماس گرفتند وگفتند یکی از این کودکان را گرفتهایم که ادعا میکند ساکن سیرجان است. گویا این کودک 14 ساله، ساعت 10 شب به خانه مردم رفته و گفته که نتوانسته به سیرجان برود و تقاضای پتو کرده تا شب را در بردسیر بماند. صاحبان منازل به او پتو نمیدهند. این کودک میگوید پس به اورژانس 123 زنگ بزنید، آنها به من جا و مکان میدهند. یعنی تا این حد وارد بوده. به همکاران بردسیری ما گفته بود که رفته بوده کرمان گل بفروشد که شهرداری گلها و پولهایش را گرفته. پرسیدم آدرس خانهاش در سیرجان کجاست؟ کودک جایی حدود شهربازی را آدرس داد اما وقتی برای پیدا کردن خانهاش رفتم، دیدم نشانیها دقیق نیست. بنابراین من متوجه شدم که جزو اتباع خارجی است و ساکن سیرجان نیست. روز بعد او را به سیرجان آوردند. گفت افغانستانی است و خانهاش در کرمان است. از طریق سیرجان به بندر میرود و جنس میآورد. این بار شب را در بردسیر گیر کرده بود و چون جایی برای ماندن نداشت، با این ترفند خواسته بود که در خوابگاه اورژانس بماند. گفتم اینجا هم که غریبی. گفت نه، در سیرجان قوم و خویش دارم که با آنها به بندر میرویم، جنس میآوریم و کاسبی میکنیم. زنگ زد و اقوامش آمدند.»
روحالامینی در پایان نتیجه میگیرد: «این کوکان دنبال پول مفت هستند و به آن عادت کردهاند. وقتی هم بزرگ شوند، باز هم همین راه را میخواهند بروند. چون آنها در کودکی شغل و حرفهای یاد نگرفتهاند که در بزرگسالی به آن بپردازند. حالا به نظر شما، چنین افرادی دچار انحراف نمیشوند و به تخلف و جرم کشیده نمیشوند؟ به نظرم باید از طریق مرکز اتباع خارجی فکر اساسی برای این کودکان شود. اگر مجوز دارند که کنترل شوند؛ همانطور که خانوادههای سیرجانی فرزندانشان را کنترل میکنند و در قبالشان مسئول هستند و اگر مجوز اقامت ندارند، طبق قانون باید طرد شوند.»