شغل اصلی
امید محمودزادهابراهیمی
17مرداد روز خبرنگار است و سال به سال بیرنگوروحتر از قبل میشود. خبرنگارِ اصلی مطالبهگر، پرسشگر و شفافیتبخش است و اینها دقیقاً همان چیزهایی است که تحمل نمیشود. خبرنگاری نه فقط در اینجا که در سایر کشورها هم جزو مشاغل سخت محسوب میشود و البته کمدرآمد. به همان نسبت که آزادی بیان در هرکشوری بیشتر گرامی داشته شود، خبرنگاران آنجا نیز واقعیتر هستند. پیوند ناگسستنی بین خبرنگاری و آزادی بیان وجود دارد و البته به قول علی مطهری نماینده سابق مجلس؛ آزادیِ پس از بیان!
تا دلتان بخواهد، خبرنگارِ غیرواقعی داریم. خبرنگاری که فقط باید حرف گوشکن بزرگان باشد و هرآنچه آنها میگویند ارایه دهد. روز به روز به تعداد آنها و رقم قراردادهایشان افزوده میشود. ایرادی نیست چون آنها یاد گرفتهاند چطور معامله کنند که بمانند اما نمای یک ساختمان گویای مصالح و ساختوساز آن نیست.
دبیرستان که بودیم گلایه چند تن از دبیرانِ ما از عدم پرسشگری ما بود. اینکه چرا مانند [...] سرمان را پایین میاندازیم و فقط جزوه برمیداریم. این اخلاق را با خودمان به دانشگاه هم بردیم. اما این اخلاق از کجا آمد؟ من فکر میکنم این اخلاق از «بله چشم»هایی آمده که همیشه از ما انتظار داشتند بشنوند. این بله چشمها در نهایت به اخلاق جزوهنویسی منجر شد. جزوهنویسی یعنی تا میتوانی و باسرعت هر چیزی میگویند را بنویس، فردا امتحان بده، پاس شو و مدرکات را بگیر. چیزی نفهمیدی؟ مهم نیست. مدرکات را بگیر.
شاید بسیاری از آنهایی که سواد کافی نداشتند و یا خودشان تقلبی بودند به ما هم تقلبی بودن را تعلیم دادند. نگذاشتند ما بپرسیم. سؤال را در مقام توهین قرار دادند و هیس گفتند و ما نیز به پاس احترام و ترس، هیس شدیم.
کمی عمیقتر که نگاه کنیم این اخلاق در بسیاری از خانوادهها هم وجود دارد. پرسش تحمل نمیشود. پرسش منجر به هزینهدادن میشود و این روزها هم کسی برای هزینهدادن سرش درد نمیکند. محافظهکاری و «ساکت بمان» را در تاروپود فرزندانمان تنیدهایم و انتظار داریم نسلی بهتر و پرسشگر تحویل بگیریم. انگشتشمار بودهاند پدران و مادرانی که به سختترین پرسشهای فرزندانشان پاسخ هوشمندانهای داده باشند. پرسشهای ممنوعه؛ پرسشهای ساده اما بیپاسخ.
ما بزرگتر شدیم اما پرسشهایمان کمتر نشد. «خموش باش» شنیدیم اما پرسشها باقیست. برای یک بار هم که شده باید برای این پرسشهای به ظاهر کهنه، «جواب» پیدا شود.
چرا در تلاطم زندگی میکنیم؟ چرا فردای روشنی نمیبینیم؟ چرا برای هیچ هزینه میدهیم؟ چرا حال خوب نصیب ما نیست؟ این سؤالها و هزاران دیگر هنوز بیجواب هستند.
وقتی در خصوص همه مسایل حرف بزنیم، بپرسیم و مطالبه کنیم، امید است آن روز روشن پدیدار شود.