نکاتی پیرامون اعلام نشدن اسامی ردصلاحیتشدگان
دلایل رد صلاحیت را اعلام کنید
پاسارگاد: فهرست اسامی رد صلاحیت شده انتخابات مجلس تا حد زیادی مشخص است. علیرغم تمامی ممنوعیتهای قانونی، فرآیند گردش آزاد اطلاعات به یمن و برکت شبکههای اجتماعی بهگونهای است که تقریبا همه از اسامی ردصلاحیتشده خبر دارند. موضوعی که نشان میدهد قوانین جاری بر کشور تا چه حد از زمانه عقب هستند.
با این وجود شورای نگهبان همچنان اصرار دارد با استناد به ضرورت حفظ آبروی افراد، از اعلام رسمی موارد ردصلاحیت و یا عدم احراز صلاحیت خودداری کند. عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان در سخنانی جالب میگوید: «کلاهبرداری و جعل اسناد از جمله تخلفاتی بود که در بررسی بعضی پروندهها به ما گزارش شد. در حوزه ارتشا و تضییع حقوق بیتالمال، تحصیل مال نامشروع مواردی گزارش شده بود، در مواردی سوابق محکومیت در حوزههای مختلف را داریم. این محکومیتها حتا در مورد مصالح امنیتی وجود دارد که البته تعداد آنها کم است.» سخنان کدخدایی آشکارا نقض همان قانون حفظ آبروی افراد است که شورای نگهبان به استناد آن از اعلام اسامی ردصلاحیتشدهها و دلایل رد صلاحیت ایشان سرباز میزند. شاید در شهری مانند تهران یا سایر کلانشهرها که جمعیت زیادی دارند، به جز کاندیداهای مشهور افرادی ناشناخته باشند و کمتر کسی از ثبتنام و بعد رد صلاحیت ایشان باخبر شود اما این موضوع در شهرستانها اساسا متفاوت است.
به طور مثال در همین شهر سیرجان، اسامی و عکس یکایک ثبتنامکنندگان(گویا جز یک مورد که شخصا مانع شده بود) در فضای مجازی و بیشترشان در نشریات منتشر شد. همه میدانیم چه کسانی ثبتنام کردند و طرفه آنکه ساعاتی پس از اعلام اسامی رد صلاحیتشدگان، هویت اکثر ایشان نیز معلوم شد. حال سؤال این است؛ با توجه به سخنان جناب کدخدایی، از این پس ما باید با چه دیدگاهی به افراد ردصلاحیت شده در سیرجان نگاه کنیم؟ کلاهبردار؟ جاعل سند؟ رشوهگیر؟ ضایعکننده بیتالمال؟ محصل مال نامشروع؟ محکوم در حوزههای مختلف؟ یا محکوم در مصالح امنیتی؟ حالا بماند که خود این اتهام آخری یعنی چه؟ برای مصالح امنیتی خطر ایجاد کرده بوده؟ جاسوس بوده؟ مزدور دوجانبه بوده؟ فروشنده اطلاعات به بیگانگان بوده یا چه؟
خوب است شورای نگهبان که خود را مسئول حفظ آبروی افراد میداند، توضیح دهد که از این پس با ردصلاحیتشدگان چگونه باید برخورد کنیم؟ اصلا با چنین سخنانی که جناب کدخدایی گفته، آبرویی برای این افراد باقی میماند؟ نتیجه عملی چنین قانونی چیست؟
نکته دیگری که به اهمیت نکته اول است، این است که بیاییم و سخنان جناب کدخدایی را محرز بگیریم. حال سؤال این است که چرا قوانین ما به گونهای است که یک رشوهگیر یا خائن به مصالح امنیتی به خود اجازه میدهد در انتخابات مجلس کاندیدا شود؟ چگونه یک فرد متخلف به خود اجازه میدهد داعیه نمایندگی بر مردم را داشته باشد؟ حال که یک فرد متخلف آنقدر وقاحت دارد که با وجود پرونده رشوهگیری یا محکومیت در مصالح امنیتی، خود را نماینده منافع مردم کند، چرا مردم نباید چنین فردی را بشناساند؟ آیا جز این است که مسئولیت رفتن آبروی این شخص، برعهده خودش است؟ چرا قوانین به گونهای تنظیم نمیشود که یک متخلف در حوزههای مالی به خود جرات کاندیدا شدن ندهد؟ چه ضمانتی از این بهتر که قوانین تغییر کنند و از این پس دلایل ردصلاحیتها شفاف به مردم گفته شود؟ این حق مردم است که این افراد را بشناسند. به خصوص که تمامی کاندیداها در سراسر ایران دارای شغل و منصب هستند. مردم باید بدانند منِ نوعی که پرونده تخلف مالی دارم، چرا هنوز در فلان سمت مشغول به کار هستم؟ چرا قوانینی اتخاذ نمیشود که متخلفان مالی یا خائنان به مصالح امنیتی به واسطه ترس از افشا و علنی شدن جرمشان در انتخابات شرکت نکنند؟ آیا این نکته روشن نیست که این قانون سالهاست که عملا به ضد خود تبدیل شده و اهمیت و اعتبار مجلس و انتخابات را زیر سؤال برده است؟
اما نکته دیگری هم وجود دارد که در سخنان جناب کدخدایی به آن اشاره نشده. آنهم رد صلاحیت افراد به دلیل عدم تطابق با تعاریف معنوی شورای نگهبان است؛ یعنی افرادی که نه پرونده تخلف مالی دارند نه جاعل هستند و نه خلاف مصالح امنیتی اقدامی انجام دادهاند اما شورای نگهبان بنا به تعاریف خویش از صلاحیت، این افراد را ردصلاحیت کرده است.
شاید در میان کاندیداهای ردصلاحیت شده سیرجانی، اندکی یا فرض کنید نیمی نیز حضور داشته باشند که مشمول سخنان جناب کدخدایی هستند اما نیم دیگر کاندیداها چه؟ چگونه است که حفظ آبروی افرادِ ولو متخلف مهم است اما اهمیتی ندارد که نام فلان کاندیدای بدون محکومیت، در کنار نام عدهای متخلف بنشیند؟ از آبروی کاندیداهای ردصلاحیتشده سیرجانی که پرونده تخلف مالی یا غیرمالی ندارند و تنها به دلیل عدم همخوانی با معیارهایِ شورای نگهبان از شرکت در انتخابات محروم شدهاند، چه کسی دفاع میکند؟
خاطرم هست آن سالهایی که بحث تخلفات مالی شهرداری سیرجان داغ بود و عدهای دستگیر میشدند و بازرسیها ادامه داشت، یکی از چند صد نفر از کارکنان شریف شهرداری با نگارنده دردِدل میکرد و میگفت که عدم افشای نام متهمان باعث شده تا مردم به همه کارکنان شهرداری با دید منفی نگاه کنند. این فرد میگفت که در مدرسه، همشاگردیها پسرش را دوره کردهاند و گفتهاند پدرت دزد است.
این ماجرا من را به شدت متاثر کرد. مدتی بعد با یکی از مسئولان دادگستری صحبت میکردم. پرسیدم چرا نام متهمان پرونده شهرداری را اعلام نمیکنید. ایشان (نقل به خاطره) به بحث حفظ آبروی افراد اشاره کرد و گفت معلوم نیست این افراد گناهکار باشند و انتشار نامشان علاوه بر اینکه آبروی این افراد را خواهد برد، آبروی زن و بچه و فامیل شخص را هم میبرد. با نقل خاطره کارمند شهرداری اعتراض کردم که به خاطر حفظ آبروی 10 متهم، آبروی چند صد بیگناه در خطر است. آنچه که به خاطر دارم این است که آن مسئول لبخندی به انکار زد و گفت اینگونه نیست. در شهر کوچکی مثل سیرجان همه یکدیگر را میشناسند و مطمئن باشید مردم همین الان هم میدانند آن 10 متخلف چه کسانی هستند. حالا حکایت عدم اعلام دلایل ردصلاحیت از سوی شورای نگهبان است. بدون شک اگر شورای نگهبان رویه فعلی را تغییر دهد و به طور علنی دلایل رد صلاحیت را اعلام کند. اولا متخلفان دیگر جرات حضور و ثبتنام در انتخابات را ندارند و دوما آبروی افراد بدون پرونده و محکومیت که صرفا با معیارهای معنوی شورای نگهبان همخوانی ندارند، بازیچه شایعات نخواهد شد. از سویی هر فردی پیش از ثبتنام از عواقب کار آگاه است و جای گلایه نیز نیست.